زمین خوردن پسرم
عزیزم حتی فکر اون شب منو دیوونه میکنه 4 اسفند ماه بود که شب مهمون داشتیم.مسعود دوست بابا و خانومش قرارا بود بیان خونمون بیچاره ها هنوز ننشسته بودن که بابا شمارو با تشک برداشت و میخواست بزاره روز تخت و همزمان چراغو خاموش کنه که ..........از گوشه تشک افتادی رو زمین.خدا برای هیچکس نیاره اصلا دوست ندارم حتی در موردش بنویسم........ خلاصه بعد از کلی گریه بهت شیر دادم و آرومت کردیم که یهو دیدیم خیلی بیحال شدی داری خواب میری اصلا نمیشد بیدارت کرد.خیلییییی ترسیدیم و سریع رسوندیمت بیمارستان.خدایااااا نمیدونی اون شب چی به ماگذشت... بعد از سی تی اسکن و سونو گفتن مایع آزاد داخل شکمت دیده میشه.خدایا یعنی چی!!!!! دکترا گفتن به خونریزی...
نویسنده :
mitra
17:10