مهرداد مامانمهرداد مامان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

pesare maman

خاطرت زایمان

عزیزم اومدنت خیلی اتفاقی بود اصلا فکرشو هم نمیکردم که اینقد زود بیای پیشم 11 دی ماه بود و من و بابات  اتاق تو رو چیدیم ،نمیدونم همه چی پیش میرفت انگار.بابا خسته از سر کار اومد گفت بریم اتاق بچه رو بچنیم .خلاصه اتاقتو با ،بابا چیدیم.روز بعدشم گارگر داشتم که بیاد خونرو حسابی تمیز خونه هم تمیز شدو برا اومدن تو آماده طبق معمول هر هفته مامانی باید میرفت دکتر برا چک آپ هفتگی. روز 12 دی بود من و بابا رفتیم دکتر اتفاقا همون عصر با،بابا کلاس زایمان هم رفتم آخه مامان تصمیم داشت تورو طبیعی به دنیا بیاره خلاصه برات بگم عزیزم وقتی خانم دکتر صدای قلبتو گوش کرد گفت ضربان بالاس و باید نوار قلب بگیری منم خیلی نگرانت شدم وبا،بابا رفتیم یه ک...
19 خرداد 1392

میمیرم برات مهردادم

برام هیچ حسی شبیه تو نیست، کنار تو در گیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه،همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست،تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه،تو زیباترین آرزوی منی تقدیم به پسرم،عمرم،همه زندگیم مهردادم
6 خرداد 1392

پیشرفت های مهرداد تو این 4 ماه

خندیدن..........91/12/17.......... خندیدن با صدای بلند..........91/12/28.......... از شکم به پشت برگشت..........92/2/6.......... دست خوردن..........92/2/13.......... غلت زدن..........92/2/15.......... گرفتن..........92/2/20.......... چرخیدن..........92/2/24.......... ...
26 ارديبهشت 1392

زمین خوردن پسرم

عزیزم حتی فکر اون شب منو دیوونه میکنه 4 اسفند ماه بود که شب مهمون داشتیم.مسعود دوست بابا و خانومش قرارا بود بیان خونمون بیچاره ها هنوز ننشسته بودن که بابا شمارو با تشک برداشت و میخواست بزاره روز تخت و همزمان چراغو خاموش کنه که ..........از گوشه تشک افتادی رو زمین.خدا برای هیچکس نیاره اصلا دوست ندارم حتی در موردش بنویسم........ خلاصه بعد از کلی گریه بهت شیر دادم و آرومت کردیم که یهو دیدیم خیلی بیحال شدی داری خواب میری اصلا نمیشد بیدارت کرد.خیلییییی ترسیدیم و سریع رسوندیمت بیمارستان.خدایااااا نمیدونی اون شب چی به ماگذشت... بعد از سی تی اسکن و سونو گفتن مایع آزاد داخل شکمت دیده میشه.خدایا یعنی چی!!!!! دکترا گفتن به خونریزی...
26 ارديبهشت 1392

روزهای شیرین با تو بودن

پسر عزیزم این روزا اینقد شیرین شدی که میخوام درسته قورتت بدم فدای اون دستای کوچولوت برم که میخوای همه چیو بگیرو بزاری تو دهنت وقتی میخندی دلم ضعف میره و خوشحالی اشکم در میاد، الانم در اومددددد!!! امروز برا اولین بار بهت غذا دادم .غذا که نمیشه گفت،آرد برنجو پختم و 1 قاشق بهت دادم اصلا خوشت نیومد ولی با این حال میخوردی پسر شکموی مامان عاشقتم پسر عزیزمممممم
26 ارديبهشت 1392

عاشقتممممممممم پسرمممممممم

سلام پسر خوشگلم بلاخره مامان بعد از 4 ماه موفق شد و بیاد یه سر به وبلاگش بزنه. الان که دارم برات مینویسم تو مثه یه فرشته خوابیدی فدات شم. باز اومدم با کلی خاطرات  این  دفعه دیگه خیلییییی زیاده از خاطرات زایمان تا لحظه لحظه های با تو بودن تو این 4 ماه
26 ارديبهشت 1392

شیرینی پزی

سلام مامانی دیروز و پریروز همگی اینجا بودن و برا زایمان مامان شیرینی پختن.دست همشون درد نکنه. پریروز شیرینی پسته ای و قطاب درست کردن دیروزم کلمپه و شیرینی کره ای عصری هم قراره بیان و ملکه بادوم و باقلوا پسته درست کنن واقعا دستشون درد نکنه جالبه همه زحمتارو اونا میکشن ولی وقتی کارشون تموم میشه من خسته میشم ونمیتونم از جام تکون بخورم و شب تا صبح خواب ندارم.احساس میکنم حسابی بزرگ شدی مامانی چون خیلی سنگین شدم،پریروزم که دکتر بودم خانم دکتر دست زد به شکمم و گفت پسرت حسابی استخون ترکونده.ضربان قلبتم خوب میزد و گفتم تکونات خیلی خوبه و کم نشده خانم دکتر گفت عالیهههه.وقتی صدای قلبتو میشنوم انرژی میگیرم مامانی در ضمن خانم دکتر گفت...
7 دی 1391

اثاث کشی

سلام پسرم هفته پیش اثاث کشی داشتیم و تو رو حسابی خسته کردم اینقد خسته شده بودم که داشتم میمردم در صورتی که هیچ کاری نکردم ولی خیلی سخت بود ولی خداروشکر به خیر گذشت چون همش نگران تو بودم که نکنه زودتر بیای.تخت وکمدتم 2 شنبه هفته پیش اوردن خیلی خوشگلن ولی هنوز اتاقتو نچیدم آخه خاله مریم قراره پرده اتاقتو بدوزه، دستش درد نکنه وقتی پردرو زدیم اتاقو میچینیم تا خاک نگیره ایشالا که خوشت بیاد مامانی ...
2 دی 1391

سکسکه های پسرم

پسر خوشگلم حدود 1 ماهی میشه همش تو دل مامانی سکسکه میکنی اونم خیلی زیاد مثلا روزی 2،3 بار قربونت برم.از روی سکسه هات کاملا میفهمم سر کوچولوت کجاست وایییییی قربونت برم.دلم برا دیدنت،بغل کردنت داره پر میکشه ولی قول بده حالا حالا ها نیای مامانی همونجا بمون تا خوب بزرگ بشی فدات شم
2 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به pesare maman می باشد