بازگشتی طولانی
سلام قشنگم
از دست مامان دلخور نشی،اینقد دیر برگشتم اخه مرورگر ایننترنتم خراب شده بود کلی مطلب تایپ میکردم تا میخواستم ارسال کنم قفل میکردددددد وای روانی میشدم.بلاخره یه مرورگر جدید ریختمو میخوام دوباره نوشتنو برات شروع کنم
نمیدونم از کدوم شیرین کاریات بگم......
البته تو تمام فیلمایی ازت گرفتم کارایی که کردیو با تاریخ برات گفتم برا همین خیالم راحته
از مسافرت شمال برات بگم البته 22 شهریور رفتیم ولی من زودتر نتونستم بیام برات توضیح دادم،اول رفتیم تهران 3 روز تهران بودیم.من و تو همش خونه بودیم فقط 1 روز ظهر رفتیم خونه عموی مامان که اونجا حسابی ذوق میکیردیو دل همرو برده بودی
خلاصه منتظر خاله مهرآرا و خانوادش شدیم تا با هم بریم به سمت شمال.بعد 3 روز تهران موندن راه افتادیم به سمت رامسر،2 شب رامسر بودیمو جواهر ده رفتیم و ارتفاعات 2000 که تو همونجا سرما خوردی.شبش راه افتادیم به سمت انزلی وقتی که رسیدیم همش سرفه میکردیو بعدم تب کردی خیلی نکرانت شدیم برا همین روز بعد راه افتادیم به سمت تهران این بود هم تو خیلی اذیت شدی هم من ولی سفر با بچه همینه دیگه
اینم از سفر کوتاه ما..... ولی در کل خوش گذشت و همش خاطره میشه